سخنرانی دکتر ترکی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی با موضوع خاقانی و خاقانی دیگر؛ خاقانی مغرورِ متواضع
دوشنبه، هفدهم آذرماه 1393، چهلوهفتمین نشست ماهانۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزار شد. در این نشست، دکتر محمدرضا ترکی، مدیر گروه ادبیات انقلاب اسلامی فرهنگستان، در موضوع «خاقانی و خاقانی دیگر؛ خاقانی مغرورِ متواضع» سخنرانی کرد. در ابتدای این نشست، دکتر محمّد دبیرمقدم، عضو پیوسته و معاون علمی و پژوهشی فرهنگستان، پس از سلام و خیرمقدم و ایراد سخنانی در معرفی دکتر ترکی و سوابق علمی و پژوهشی وی، از ایشان دعوت کرد تا سخنرانی خود را ارائه کند.
دکتر ترکی در ابتدای سخنان خود، با اشاره به سابقۀ بحثهای شخصیتشناسیِ خاقانی در منابع متأخّر، اظهار کرد: امروز وقتی اسمی از خاقانی برده میشود همه به یاد شخصیتی مغرور و متکبّر میافتند که دچار خودشیفتگی ناشی از عقدۀ حقارت بوده است، اما این روایتی است که معاصران ما دربارة خلقوخوی خاقانی و خودبینی وی مطرح کردهاند و در کلام گذشتگان و سخن معاصران خاقانی چنین چیزی دیده نمیشود. اوّلین کسی که در عصر ما به خودستاییهای خاقانی پرداخت علی دشتی بود. وی با واقعبینی تمام میگوید: «شاید دلیلی که باعث میشده شاعر به خودستایی بپردازد نقدها و زخمزبانهای دیگران باشد و این خودستاییها بیشتر در مقام دفاع از خود بوده است» و بهاینترتیب او این خودستاییها را ناپسند ندانسته است.
وی در ادامه افزود: برخلاف دیدگاه رایج، خاقانی شاعری متهتّک و اهل فحّاشی نبوده و در دیوان هفدههزار بیتی وی ابیاتی که در آن واژگان رکیک به کار رفته اندک است. او مدّعی است: «از دو دیوانم بهتازی و دری/ یک هجا و فحش هرگز کس ندید» که مقصود قلّت این مضامین نسبت به کلّ دیوان است. او معمولاً سعی میکند از مخالفان خود نامی نبرد؛ بهگونهای که گاه همین بیاعتنایی او، نظیر آنچه برای مجیر بیلقانی پیش آمد، باعث خشم مخالفانش میشد.
مدیر گروه ادبیات انقلاب اسلامی فرهنگستان سپس به نمونههایی از معارضات خاقانی با بزرگانی چون رشیدالدین وطواط، ابوالعلای گنجهای و مجیرالدّین بیلقانی پرداخت و ادامه داد: گونهای از خودبینی و خودبزرگبینی معمولاً با هنرمندان همراه است و در روحیۀ آنان وجود دارد. این خودبزرگبینی ناشی از شعور نسبت به تواناییهای هنری خویشتن است و هیچ منافاتی هم با تواضع، بهعنوان یک خصلت در اخلاق و سلوک فردی، ندارد. البتّه، برخی بیآنکه شاعران و نویسندگان بزرگی باشند دچار نوعی توهّم میشوند، مثل برخی از شاعران جوان امروز که بهگونهای سخن میگویند که گویی بعد از رودکی بزرگترین شاعر زبان فارسی هستند!
وی یادآور شد: خاقانی فردی بداخلاق نبوده، بلکه در اشعارِ او نشانههای حُسن سلوک و عاطفی بودن بسیار هست. کسانی که خاقانی را دچار عقدۀ حقارت و خودشیفتگی دانستهاند به این نکته توجّه ندارند که چنین بیمارانی افرادی افسرده و منزوی و دارای روحیۀ ضدّاجتماعی هستند و نمیتوانند کسی را دوست داشته باشند و به کسی جز خود عشق بورزند، امّا این روحیه بههیچوجه در شخصیت بزرگانی چون خاقانی دیده نمیشود و بهعکس، اوج عاطفه و عشق را در غزلیات آنان و سطح گستردهای از روابط اجتماعی را در رفتار آنان میتوان دید. چطور میشود فردی را که مرثیههایی به آن زیبایی در مرگ همسرش و دیگر افراد سروده، حتّی بر اساس روانشناسی جدید، روانپریش و گرفتار نارسیسم خطاب کرد؟
دکتر ترکی در جمعبندی سخنان خویش به این نکته اشاره کرد که در بررسی دقیق دیوان خاقانی و دیگر آثارِ او به این نتیجه میتوان رسید که در سرودههای این شاعر به دو گونه شعر میتوان برخورد: سرودههای تفاخرآمیز و سرودههای متواضعانه که معمولاً دستۀ دوم از نظرها به دور افتاده است و کمتر بدان توجّه میکنند؛ مثل«هیچ اگر سایه پذیرد منم آن سایۀ هیچ ...» و «باد نسبت به ما کند، زیراک/ هیچِ بن هیچ را پدر ماییم». طبعاً هر دو دسته سروده میباید در داوریها مدّ نظر قرار گیرد. در مورد خاقانی نکتۀ دقیق این است که گاه این دو دسته مضامین مفاخرهآمیز و متواضعانه در کنار هم و مثلاً در دو مطلع یک قصیدۀ واحد مشاهده میشود و گاه در ابیات یک سرودۀ کوتاه هر دو گونه در کنار هم آمدهاند و عجیبتر اینکه همین متناقضنما گاه در یک بیت و حتّی یک مصراع نیز دیده میشود؛ بدینگونه که شاعر در یک مصراع یا بخشی از آن خود را به اوج کبریا رسانده و در مصراع بعدی یا بخش دیگری از یک مصراعْ خود را از باب تواضع به نهایت حضیض کشانده است! پرسشی که در اینجا طرح میشود این است که خاقانی واقعی کدام است؛ خاقانی متفاخر یا خاقانی متواضع؟
دکتر ترکی در نتیجهگیری نهایی بحث اظهار کرد: به نظر میرسد ما در دیوان خاقانی با دو هویت روبهرو هستیم که هر دو بخشی از شخصیت پیچیدۀ خاقانی را شکل داده است: خاقانی فخرفروش و خاقانی متواضع؛ یا بهقول خودِ شاعر: «خاقانی» و «خُلقانی» یا بهتعبیر دیگر خود شاعر «خاقانی» و «نایب خاقانی» یا «خاقانی» و «خاقانی دیگر» که یکی «من متعالی و آرمانی» اوست و دیگر من شخصی او. سراسر دیوان و آثار خاقانی را میتوان عرصۀ تعارض و ستیزۀ این دو «من» دانست؛ منی که یک «فرامن» است و خواستنی و قابل بالاترین ستایشها و منی که یک شاعر مدیحهسراست و درگیر با جلوههای پست اینجهانی!
دکتر ترکی در ادامه افزود: این «من» دیگری که خاقانی آن را بیان میکند یک خاقانی متعالی است که میخواهد به آن برسد. این تعارض و ستیزه در میان ابعاد مختلف شخصیت در بسیاری از هنرمندان دیده میشود. آنان وقتی بهخلاقیتها و تواناییهای هنری خود که فراتر از افق انسانهای عادّی است مینگرند منِ متعالی آنان در آثارشان جلوه میکند و هنگامی که به منِ شخصی خودشان به دیدۀ تامّل مینگرند و متوجّه میشوند که این من، بهمقتضای طبیعت انسانی، از ضعف و فتور خالی نیست، چهبسا صادقانه زبان به نکوهش خود میگشایند! به نظر میرسد قسمت عمدۀ ستایشهایی که در دیوان خاقانی نسبت به خویشتن به چشم میآید، جز آنها که در پاسخ به معاندان و مخالفان سروده شده، متوجّه آن «منِ» متعالی این سخنور بزرگ زبان فارسی در قرن ششم است.
چهلوهفتمین نشست ماهانۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی با حضور شماری از اعضای پیوستۀ فرهنگستان، از جمله دکتر غلامعلی حدّاد عادل، دکتر محمد دبیرمقدم، دکتر علیاشرف صادقی، استاد کامران فانی، استاد احمد سمیعی (گیلانی)، استاد هوشنگ مرادی کرمانی و همچنین برخی از مدیران گروهها از قبیل دکتر ذوالفقاری و دیگر اعضای هیئت علمی، از جمله دکتر مسعود جعفری جزی، و پژوهشگران فرهنگستان زبان و ادب فارسی و علاقهمندان برگزار شد. بخش پایانی این نشست به پرسش و پاسخ اختصاص داشت.